پاشنه آشیل
__________________________________
بازپرس هر روز صبح زود می رفت حمام.
ی روز در میان دوش می گرفت. روزهایی هم که دوش نمی گرفت، سر و کله شو خوب می شست. کار هر روزش بود.
تو همون روزها که بازپرس رفته بود صفاسیتی، صاحب خونه اومد. من بودم و صالح.
تعارفش کردیم بردیمش اتاق بازپرس.
اتاقش اعیانی بود. یک قطعه فرش بود. تلویزیون 14 اینچ بود. مثل حالا نبود که ماهواره باشه. ال ای دی باشه. بشه تو گوشی موبایل تلویزیون راه انداخت.
دست بردم به فلکس چایی. استکان رو پر کردم گذاشتم جلوی صاحب خونه. چایی پاسبان دیده بود. اصلن چایی نبود. آب پرتقال بود. زرد زرد. اصلا زرد قناری.
از خجالت آب شدم.
می گفتند پیرمردو بازنشسته ی دادگستری شیراز بوده. کارمند اجرای احکام بوده. می گفتند زرنگه.
شروع کرد به صحبت کردن. او دو زانو نشسته بود من چهار زانو.
اون وقتا با اکبر ، بچه بوانات آشنا نشده بودم که برم تو نخ زبان بدن و اصول مذاکره و این چیا. بچه بودیم. به سیب زمینی به جای اینکه بگیم کارتوفل می گفتیم دیب دمینی. فارسی مارسی هم خوب نمی دونستیم.
پیرمردو پرسید اسم شما چیه!؟
با ی لبخند مصنوعی پرسید. (ی ) (چی ورودی های 71 حقوق شیراز...
ما را در سایت ورودی های 71 حقوق شیراز دنبال می کنید
برچسب : پاشنه آشیل,پاشنه آشیل یعنی چه؟,پاشنه آشیل الف, نویسنده : t-zamania بازدید : 227 تاريخ : سه شنبه 2 آذر 1395 ساعت: 0:33